معلم : چرا تقلب نمی کنی برو بیرون!

امروز خیلی باحال بود من خیلی خندیدم جاتون خالی من امروز امتحان فیزیک داشتم هیچی هم نخونده بودم توضیح کامل این جلسه ی امتحانی به این شرح می باشد.

برگه ها پخش می شود مثل همه ی امتحان ها بچه ها استرس دارن همش دارن پاشون رو توکون می دن از درد امتحان همه داشتن به هم نگاه می کردند استرس توی چشمای بچه ها داد می زد من به سینا نگاه می کنم از استرس فراوان که نمی دونه چی کار کنه میزنه زیره خنده به امیر نگاه می کنم اون از بس که زیاد خونده استرس گرفتتش اون داره فرمول هایی که حفظ کرده توی ذهنش مرور می کنه تمام برگه ها پخش شد.

نظم جلسه سر جای خودشه من هم سوالات رو می خونم می بینم که هیچ کدومش رو بلد نیستم.

معلم فیزیک اومد بالای سر من بهم گفت: چرا نمی نویسی گفتم بلد نیستم  گفت یه چیزی بنویس.

من هم گرفتم روی برگه امتحانیم خوابیدم چند دقیقه ای بیشتر نگذشت که معلم گفت: بنویس گفتم چشم.

سرم رو از برگه اوردم بیرون دیدم همه دارم از روی هم می نویسن من هم چیزی نگفتم دیدم سینه داره از بچه زرگ کلاس می نویسه من هم یک بچه زرگ بغل دستم بود هیچی کاری نکردم گفتم امروز حس تغلب ندارم دوباره کلم رو گذاشتم روی میز دوباره معلم گفت چرا نمی نویسی گفتم بلد نیستم. معلم اشاره کرد به بغل دستیم من هم خودم رو زدم به خنگولی هیچی معلم حرس در اومد به خاطر اینکه من تقلب نکردم من رو از کلاس پرت کرد بیرون دو ساعت هم با اون کلاس داشتم ولی بیرون از کلاس بودم.

این بود که آدم تقلب نمی کنه از کلاس من رو می دازند بیرون خیلی جالب بود نه؟

من هم از خنده مرده بودم. 

 

برداشت از : فتوبلاگ خاطرات مدرسه(http://madreseh2ax.blogfa.com)

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا همیشه شاد چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ http://pandes.mihanblog.com

سلام اپم خوشحال میشم سر بزنی[گل][گل]
ممنون که دعوتم رو قبول کردید و اومدید تولدم
من هم همیشه در امر تقلب کردن بی استعداد محض بودم ولی یه بار امسال سر امتحان میان ترم واسه نمرات مستمری دین و زندگی تقلب کردم که کلی خندیدیم مشکل اینجا بود من کلا یک سوال رو ندیده بودم و دوستان تقلب میدادن و من نمیدونستم جواب کدوم سوال رو میدن یعنی شک داشتم بعدا به دبیرمون گفتم کلی خندید بهمون

ای معبود محبوب چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://parvardegaram.blogfa.com

سلام علیکم.
بنده خلاصه طریقه نقشبندی را در پست های قبلی گرفته شده از کتاب طریقه الراشدین و حجه المسترشدین نوشته ام.
مرشد های زیادی در این طریقه وجود دارند از جمله آنها جناب مولانا عبدالرحمن چابهاری برادر مولانا محمد عمر سربازی (رح) می باشند که شما می توانید با ایشان بیعت کنید.
و در یک جمله هدف اصلی مرید شدن فقط تزکیه و رسیدن به الله تعالی می باشد.
التماس دعا.

آوات تلاج جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ http://awatmath.blogfa.com/

سلام
به نظر بنده چیزی که در مورد تقلب می توانم بگویم تقلب به نوعی یاد گیری نیز است

رضا غلامی شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 04:08 ب.ظ http://madreseh2ax.blogfa.com

با سلام و خسته نباشید به اقای کردی عزیز
من دانش اموز مدرسه روستای بالو هستم این مطلب را هم که نوشتید خیلی خیلی جالب بود اخه مگه می شه دانش اموزی تقلب نکنه معلم ان را بندازه بیرون ؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد