یک درد و دل از سالی که گذشت

با سلام حضور دوستان عزیز 

 امروز می خواهم یک  مطلبی که در سالی که گذشت و بار ها بارها مرا آزارداد با شما در میان بگذارم راستش موضوع از اینجا شروع شد که من بعد از تقسیم شدن و سازماندهی  به یکی از مدارس منطقه سیلوانا  بخش ارومیه  منتقل شدم  با دیدن سرو وضع  دبیرستان  تردیدی به خودم راه ندادم که اینجا با مدارسی که قبلا درانجاها خدمت کرده بودم متفاوت بود و از تعاریف و حرف های که همکاران دیگر  می زند متوجه  بعضی چیزها شدم اما  شغل معلمی مانع از این می شه که درگیر  بشی و فقط  دانش آموزان و آموزش برایت از همه چیز مهمتره برای همین با امید به فصلی جدید شروع به کار کردم  اما اموزش  تنها با زبان سرخ نمی تونه  مفید باشه و اگر قراره با دنیا در حال توسعه  خودمان را وفق بدیم باید  حداقل امکانات را برای دانش آموزان و عزیزانمان فراهم کنیم تا در یک مکان آموزشی و پرورشی  الارغم آموزشی  ثمر بخش  استعددها و توانایی دانش اموزان زا نیز پرورش داده شود . ..

 خلاصه کوتاه سخن بهتر است  علارغم  جلسه های زیاد  من نتواستم یک  ویدیو پرژوکتور و دبیر ورزش چند تا توپ و وسایل ورزشی و مشاور مدرسه یک کمد و یک پانل  و یک صندوق   اختصاصی جهت ارائه مشکلات روحی و روانی دانش اموزان - دبیر  شیمی و زیست  یک ازمایشگاه ساده و یا حتی لوازم  جهت انجام دادن ازمایشهای  کتاب  برای این مدرسه که نزدیک به اداره اموزش و پرورش منطقه  بود تهیه کنیم واقعا  واقعا .... بقیه اش را به عهده خودتان می گذارم تا قضاوت کنید.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ

امسال همان مدرسه با مدیریت جدید وتلاش مشاور زحمت کش بهتر شده است حتما سری به مدرسه بزن.رشید جان دوستت داریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد